جدول جو
جدول جو

معنی راوق کردن - جستجوی لغت در جدول جو

راوق کردن
(تَ نُ / نِ / نَ دَ)
صاف کردن. پالودن. تصفیه. صاف کردن شراب بوسیلۀ پالونه:
مجلس غم ساخته است و من چو بید سوخته
تا بمن راوق کند مژگان می پالای من.
خاقانی.
گرچه صهبا را به بید سوخته راوق کنند
بید را کاسات صهبا برنتابد بیش از این.
خاقانی.
کرده می راوق از اول شب و بازش بصبوح
باگلاب طبری از بطرآمیخته اند.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
راوق کردن
صاف کردن، پالودن، تصفیه کردن
تصویری از راوق کردن
تصویر راوق کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از راست کردن
تصویر راست کردن
مقابل کج کردن و خم کردن، از کجی و پیچیدگی درآوردن، برپا کردن، برپا داشتن، درست کردن، استوار ساختن، آماده کردن، مهیا ساختن، ترتیب دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روان کردن
تصویر روان کردن
روان گردانیدن، روان ساختن، جاری کردن، جریان دادن، کنایه از ازبر کردن درس یا مطلبی، برای مثال ما طفل مکتبیم و بود گریه درس ما / ای دل بکوش تا سبق خود روان کنیم (ابوالقاسم فندرسکی - لغتنامه - روان کردن)، کنایه از رواج دادن، روغن زدن و نرم کردن، روانه کردن، گسیل داشتن، فرستادن، به راه انداختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راهی کردن
تصویر راهی کردن
روانه کردن، به راه انداختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاول کردن
تصویر تاول کردن
تاول زدن آبله کردن
فرهنگ لغت هوشیار
آماده کردن و نصب کردن وسایل و لوازم. توضیح این ترکیب بیشتر در مورد آماده کردن اسب برای سواری استعمال می شود وگاه آنرا زین یراق کردن نیزمی گویند به معنی زین بر نهادن به پشت اسب و نصب کردن دهانه و زمام و رکاب و بستن تنگ و غیر آن که پس از سواری آماده می شود. گاهی یراق کردن رابرای حیوانی غیرازاسب نیز به کار می برند مثلا گربه زین کردن و گربه یراق کردن به معنی کاری دست کسی دادن وشغلی رابرای کسی تکه گرفتن ومسئولیتی رابه گردن شخصی گذاشتن واحیانا او را به درد سر انداختن استعمال می شود. خواهش می کنم دیگر از این گربه ها برای ما یراق نکنی (یا زین نکنی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گراور کردن
تصویر گراور کردن
تهیه کردن گراور از نقشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاوش کردن
تصویر کاوش کردن
تفحص کردن تجسس کردن، کندن حفاری کردن: (عشق بهر سینه که کاوش کند خون دل از دیده تراوش کند) (غزالی)
فرهنگ لغت هوشیار
در تداول عوام نانخورش را کم کم با نان خوردن تا بهمه نان برسد، قناعت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاوه کردن
تصویر لاوه کردن
سفید کردن خانه ها با گلابه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روان کردن
تصویر روان کردن
گسیل داشتن، روانه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رسوب کردن
تصویر رسوب کردن
نهشتیدن ته نشین شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رسوخ کردن
تصویر رسوخ کردن
رخنه کردن کار ساز شدن رخنه کردن نفوذ کردن اثر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
دنبال کردن، باز همسری پیوند دوباره پس از رهایی باز آمدن باز گشتن، بازگشتن مرد به سوی زن مطلقه رجعت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راهی کردن
تصویر راهی کردن
روانه کردن عازم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
آسوده کردن، یا خیال کسی را راحت کردن موجب اطمینان خاطر او شدن، آسوده کردن آرامش بخشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
مستقیم کردن (چیزی را) تقویم، درست انجام دادن:) صدق در لغت راست گفتن و راست کردن و عده باشد (اوصاف الاشراف 12)، ترمیم کردن:) بوبکر بفرمود تا راست کردند (باره شهر را (تاریخ سیستان 355)، هموار کردن (خاک زمین)، ژماره کردن کسی برای مباشرت او بلند کردن: مدتی بود تا که گای نداشت پسری راست کرد و جای نداشت (حدیقه 668)، حاضر کردن مهیا ساختن، مقابله کردن (کتاب و مانند آن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باور کردن
تصویر باور کردن
سخن کسی را راست دانستن باطنا تصدیق قول کسی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقیق کردن
تصویر رقیق کردن
شل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راست کردن
تصویر راست کردن
((کَ دَ))
آماده شدن، آماده کردن، ترتیب دادن، مسخّر کردن، میل کردن، هوس کردن، مطابق کردن، برابر کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یاوه کردن
تصویر یاوه کردن
((~. کَ دَ))
گم کردن، هدر دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رسوخ کردن
تصویر رسوخ کردن
رخنه کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کاوش کردن
تصویر کاوش کردن
Delve, Explore
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از باور کردن
تصویر باور کردن
Believe
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از رقیق کردن
تصویر رقیق کردن
Dilute
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از راست کردن
تصویر راست کردن
Right
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کاوش کردن
تصویر کاوش کردن
aprofundar, explorar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از باور کردن
تصویر باور کردن
верить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از راست کردن
تصویر راست کردن
исправить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از رقیق کردن
تصویر رقیق کردن
разводить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از باور کردن
تصویر باور کردن
glauben
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از راست کردن
تصویر راست کردن
richtig stellen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از رقیق کردن
تصویر رقیق کردن
verdünnen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کاوش کردن
تصویر کاوش کردن
eintauchen, erkunden
دیکشنری فارسی به آلمانی