- راوق کردن (تَ نُ / نِ / نَ دَ)
صاف کردن. پالودن. تصفیه. صاف کردن شراب بوسیلۀ پالونه:
مجلس غم ساخته است و من چو بید سوخته
تا بمن راوق کند مژگان می پالای من.
خاقانی.
گرچه صهبا را به بید سوخته راوق کنند
بید را کاسات صهبا برنتابد بیش از این.
خاقانی.
کرده می راوق از اول شب و بازش بصبوح
باگلاب طبری از بطرآمیخته اند.
خاقانی
مجلس غم ساخته است و من چو بید سوخته
تا بمن راوق کند مژگان می پالای من.
خاقانی.
گرچه صهبا را به بید سوخته راوق کنند
بید را کاسات صهبا برنتابد بیش از این.
خاقانی.
کرده می راوق از اول شب و بازش بصبوح
باگلاب طبری از بطرآمیخته اند.
خاقانی
